يزيد و کوفه
خبر ارسال نامه مسلم به يزيد رسيده بود. او به والي تازه براي کوفه ميانديشيد.
«سرجون» [«سرجون بن منصور» از نصاراي شام بود. معاويه براي اداره حکومت با او مشورت ميکرد. پدرش منصور از طرف «هرقل» قبل از فتح شام مسئوليت بيت المال را به عهده داشت. پسر سرجون نيز در دولت اموي داراي پست و مقام بود. پيش از اين عمر بن خطاب از استخدام مسيحيها در امور کشوري منع کرده بود، مگر اين که مسلمان شوند. مقتل الحسين مقرم، پاورقي، ص 148.] غلام وفادار پدرش (معاويه) را احضار کرد و از وضع کوفه، «نعمان بن بشير» و بيعت مردم آگاه ساخت و در مورد والي جديد کوفه از او نظر خواست.
سرجون گفت: «اگر پدرت معاويه اينک زنده ميشد نظر او را به کار ميبستي؟».
يزيد گفت: «آري». سرجون کينه يزيد به ابنزياد را ميدانست. فرمان معاويه را که قبل از مرگ براي عبيدالله نوشته و او را به حکومت کوفه نصب کرده بود بيرون آورد و به يزيد نشان داد. پس از آن بود که يزيد عبيدالله بن زياد را که والي بصره بود به ولايت کوفه نيز گماشت. اين فرمان به همراه نامهاي توسط «مسلم بن عمرو باهلي» براي عبيدالله بن زياد فرستاده شد. [الکامل في التاريخ، ج 2، ص 535؛ سماوي، ابصار العين، ص 80.] .
يزيد نامهاي براي عبيدالله نوشت: «افرادي که روزي مورد ستايشاند، روز ديگر به ننگ و نفرين دچار ميشوند، و چيزهاي ناپسند به صورت دلپسند در ميآيند و تو در مقام و منزلتي قرار داري که شايسته آن هستي. به قول شاعر عرب: تو بالا رفتي و از ابرها پيشي گرفتي و بر فراز آنها جاي گرفتي. براي تو جز مسند خورشيد جايگاهي نيست». [رفعت و جاوزت السحاب و فوقه فما لک الا مرقب الشمس معقد
اين عبارات گوياي کينه قبلي يزيد به عبيدالله بود که اينک به سبب ضرورتي که پيش آمده بود از او اين همه مدح و ثنا ميگفت.]
او در اين نامه به عبيدالله فرمان داد که در عزيمت به کوفه شتاب کند و پس از دستگيري، مسلم بن عقيل را به قتل رساند يا تبعيد کند. [مقتل الحسين مقرم، ص 148.]
موضوعات مرتبط: انصارالحسین علیهم السلام ، مسلم ابن عقیل (ع) ، ،
برچسبها:
ورود مسلم به کوفه
مسلم به سمت کوفه اسب ميراند تا اين که در پنجم شوال وارد کوفه شد. [مروج الذهب، ج 3، ص 248.] او به منزل «مختار بن ابيعبيد» وارد شد. [تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص 355.] مختار شيعيان را دعوت کرد تا همه گرداگرد مسلم فراهم آيند. پس نامه حسين عليهالسلام را که پاسخ به آنها بود خواند. آنها همه از شوق گريه کردند. در محضر او خطبا و سخنوران کوفي، چون «عابس شاکري»، «حبيب اسري» خطبه خواندند.
اين خبر به <لقمان بن بشير انصاري> که استاندار يزيد در کوفه بود رسيد. او از جاي برخاست و براي مردم خطبهاي ايراد کرد و آنها را تهديد کرد. پس از آن «عبدالله بن سعيد حضرمي» که با بنياميه هم قسم بود به اعتراض از جاي برخاست و جلسه را ترک کرد. او و «عمارة بن عقبه» داستان لقمان را در نامهاي به يزيد نوشتند و تصريح کردند که حاکمي که گماشته است ضعيف است يا اين که خود را به ناتواني زده است. [ابصار العين، ص 80.] پس از عبدالله، ساير جيرهخواران حکومتي از قبيل «عمارة بن وليد» و «عمر بن سعد بن ابيوقاص» نامههاي مشابهي براي يزيد فرستادند. [الارشاد، ج 2، ص 41.] .
بيعت با مسلم در کوفه
مردم پس از آگاهي از ورود مسلم، فوج فوج با نماينده امام بيعت کردند تا اين که نام بيعتکنندگان در دفتر مسلم از مرز هشتاد هزار نفر گذشت. [اللهوف، ص 16.] .
محورهاي بيعت مردم با مسلم
مردم با شوق فراوان بيعت خود با مسلم را بر چند اصل استوار ساختند:
1. دعوت مردم به کتاب خدا و دعوت رسول او؛
2. پيکار با بيدادگران؛
3. دفاع از مستضعفان؛
4. رسيدگي به حال محرومان جامعه؛
5. تقسيم غنائم به طور مساوي در بين مسلمانان؛
6. رد مظالم (بازگرداندن حق مظلوم) به اهل آن؛
7. ياري اهل بيت عليهمالسلام؛
8. مسالمت با کساني که سر ستيز ندارند؛
9. پيکار با متجاوزان. [حياة الامام الحسين، ج 2، ص 345.] .
نامه مسلم به امام حسين(ع)
بيعت اکثر مردم، مسلم را مطمئن کرده بود که امام اگر به کوفه باز
آيد، همه چيز او نو بناخواهد شد. او در نامهاي به حضرت نوشت که هيجده هزار نفر از
مردم کوفه بيعت کردهاند.
از امام خواست که با شتاب به کوفه رهسپار شوند؛ چرا که مردم سخت مشتاق
ديدار اويند.
مسلم نامه خود را ضميمه نامه اهل کوفه کرد و به «عابس بن ابيشبيب شاکري» سپرد تا به همراه «قيس بن مسهر صيداوي» به خدمت امام برسانند. [مثير الاحزان، ص 32.] .
موضوعات مرتبط: انصارالحسین علیهم السلام ، مسلم ابن عقیل (ع) ، ،
برچسبها:
به ازای اینکه این مسجد به نام انصارالحسین علیهم السلام است به تدریج به بررسی زندگانی انصار و یاران والا مقام حضرت ابی عبدالله می پردازیم. ان شا الله تعالی
مسلم بن عقيل بن ابيطالب
«مسلم» پسر «عقيل» پسر «ابوطالب» عليهالسلام است. عقيل برادر امام علي عليه السلام و مسلم پسر عموي حسين عليهالسلام است. مادر مسلم کنيز بود و «عليه» نام داشت.( الطبقات الکبري، ج 4، ص 29.)
دعوت اهل کوفه از امام حسين
هنگامي که اهل کوفه نامههاي فراواني به امام ارسال داشتند، آن حضرت مسلم را فراخواند و به همراه وي «قيس بن مسهر» و «عبدالرحمن بن عبدالله» و عدهاي از فرستادگان را سفير خود نمود. آن حضرت، مسلم را به چند چيز امر فرمود: الف. تقوي الهي داشته باشد؛ ب. اسرار حکومت را پنهان بدارد؛ ج. به مردم لطف و مرحمت داشته باشد؛ د. اگر مردم را با هم متحد يافت، به سرعت امام را باخبر کند.
سپس امام نامهاي («اما بعد فقد ارسلت اليکم اخي عمي و ثقتي من اهل بيتي، مسلم بن عقيل و امرته ان يکتب لي ان اريکم مجتمعين، فلعمري ما الامام الا من قام بالحق»، تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص 353؛ الارشاد، ج 2، ص 39.)
را به مردم کوفه به اين مضمون نوشتند:
اما بعد، به تحقيق برادر و پسر عمويم و مورد اعتماد از اهل بيتم، مسلم بن عقيل را به سوي شما فرستادهام، ايشان را امر کردهام تا که برايم بنويسد که آيا شما را با هم، همدل و همداستان مييابد. پس به جانم قسم، امام نيست مگر کسي که به حق قيام کند. (ترجمه برگرفته از متن ابصار العين، ص 79.) .
حرکت مسلم از مکه
اواخر ماه مبارک رمضان بود که مسلم بن عقيل از مکه به مدينه منوره حرکت کرد. ايشان به مسجد النبي صلي الله عليه و آله و سلم رفت و در آنجا نماز گزارد. پس از آن با اهل و عيال خويش خداحافظي کرد. سپس از «قيس» دو راهنما اجاره کرد تا که راه را به او نشان دهند. در راه، گرما و تشنگي آن دو را سخت آزار داد و آنها تاب نياوردند و در راه جان دادند. (ابصار العين، ص 79.)
مسلم راه را ادامه داد تا به محلي رسيد که آنجا آب و آبادي بود. آن دو راهنما راه را به مسلم نشان دادند تا «بطن جنت» (جنت محل آبي بوده که به قبيله کلب متعلق بوده است. معجم البلدان، ج 2، ص 343.) رسيد. آنجا با قيس نامهاي را از سختي راه و مشکلات براي امام عليهالسلام ارسال داشتند. نامه مسلم اينگونه بود:
«اما بعد، من از مدينه خارج شدم، در حالي که دو راهنما را براي طي راه اجاره کرده بودم، راه را گم کرديم و به عطش افتاديم. چيزي نمانده بود که آنها جان بدهند تا اين که آخرالامر به آب رسيديم. تنها نجات ما در لحظات آخر، نفس ما بود. اين حادثه موجب شد که آينده کار را نيکو نبينم.» (تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص 354. «اما بعد. فاني أقبلت من المدينة معي دليلان لي فجارا عن الطريق و ضلا و اشتد علينا العطش فلم يلبثا ان ماتا حتي انتهينا الي الماء فلم ننج الا بحشاشة انفسنا، فقد تطيرت من وجهي هذا».)
در پاسخ اين نامه امام عليهالسلام اينگونه نوشت:
«اما بعد؛ البته من خوف اين را دارم که آن گونه که تو (بد) پيشبيني ميکني، غير آن باشد که به تو تذکر دادهايم. همان گونه که تو را رهنمون شدهام، حرکت کن، والسلام.» (تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص 355. «اما بعد؛ فقد خشيت الا يکون حملک علي الکتاب الي في الاستعفاء من الوجه الذي وجهتک له الا الجبن، فامض لوجهک الذي وجهتک له والسلام». با اندکي تفاوت و در الارشاد، ج 2، ص 40.) .
درسي که ميتوان گرفت: از اين ماجرا چند نکته به دست ميآيد:
1. از تطير به صرف برخورد با حوادث ناگوار در آينده بايد پرهيز کرد
که آن، گوياي وظيفه انساني نيست؛
2. بايد در تشخيص وظيفه و انجام دادن کاري که امام عليهالسلام آن را
توصيه ميکند، تلاش کرد؛
3. بايد در انجام دادن رسالت الهي مقاومت و استقامت داشت.
مسلم به محل آبخيز «طييء» رسيد. در آنجا قدري استراحت کرد. سپس حرکت کرد تا اين که به مردي رسيد که تيرش آهويي را نشانه رفته بود. وقتي به حيوان رسيد آن را کشت. مسلم با ديدن آن صحنه گفت: «دشمن ما کشته خواهد شد، اگر خدا بخواهد». (تاريخ الامم و الملوک، ج 5، ص 355.)
موضوعات مرتبط: انصارالحسین علیهم السلام ، مسلم ابن عقیل (ع) ، ،
برچسبها:
« فَقَدمُوا أَمرَ اللهِ و طاعًة مَن أَوجَبَ اللهُ طاعَتَه »
پس مقدم بدارید امر خدا و اطاعت کسی
که خدا اطاعت او را واجب کرده است.
امام حسین علیه السلام (تحف العقول بخش سخنان امام حسین علیه السلام )
واجب است اطاعت کنید لذا اولی الامر ،
اولی الامر امروز دولت ما و ما هستیم بر شما
واجب است به حکم اسلام از ما تبعیت کنید.
امام خمینی (ره) صحیفه امام ج9 ص336
آنچه بر دل شما،بر زبان شما،بر حرکات شما باید غالب
باشد یاد خداست،دل به یاد خدا،زبان متذکر به نام
مقدس پروردگار،حرکات دست و پا و جسم همه حرکاتی
در جهت یاد پروردگار و اطاعت اولی الامر الهی با این چیزی که نیاز
یکایک ملت ماست ، همین است.
مقام معظم رهبری مدظلّه العالی (11/11/1380)
موضوعات مرتبط: مقام معظم رهبری ، امام خمینی ، ،
برچسبها:
«اَهلُ الفِتنَةِ هُم یَتَقَلِّبُونَ بِالمُک بِآرائِهِم»
اهل فتنه با (دروغگویی و) نظرشان حکومتها را تغییر می دهند.
امام حسین علیه السلام (تحف العقول / بخش کلام امام حسین علیه السلام)
از گویندگان می خواهم از بزرگ نمایش دادن وقایع کوچک بپرهیزید مطالب
دروغ نگوئید هر چه خودتان میخواهید نگویید و مسیر ملت را رها نکنید.
امام خمینی (ره) صحیفه امام ج9 ص 255
امروز خرجهایی می شود برای اینکه تفکر حکومت غربی در دنیا
جهانگیر و همه گیر شود،دروغ می گویند با فیلم و تبلیغات چیزهایی را که حقیقت
نیست برای بزرگ نمایی و زیبا نمایی و ظاهر سازی، به عنوان حقیقت
در دنیا منعکس می کنند تا افکار را جذب کنند.
مقام معظم رهبری مدظلّه العالی (4/11/1378)
موضوعات مرتبط: مقام معظم رهبری ، امام خمینی ، ،
برچسبها:
ما اَهَوَنَ المَوتُ عَلی سَبیل العِزّ وَ اِحیاءِ الحَقِّ.
چه راحت است مرگ در راه عزت و احیای حق.
امام حسین(ع) (تحف العقول,باب سخنان امام حسین(ع))
اگر همه ما از بین برویم بهتر است که ذلیل باشیم زیر دست صهیونیسم و آمریکا(استکبار)
امام خمینی (ره) (صحیفه امام ج15 ص372)
اگر کسی بخواهد به این ملت زور بگوید، تهدید کند, قصد سلطه بر آن داشته باشد؛ معلوم است که این ملت، ملتی نیست که زیر بار کسی برود.
مقام معظم رهبری مد ظله العالی (18/10/1382)
ملت ایران, ملتی است مستقل و آزاد, هوشمند و عزتمند,...
موضوعات مرتبط: انصارالحسین علیهم السلام ، مقام معظم رهبری ، امام خمینی ، ،
برچسبها: